شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۲
عملکرد بانک مرکزی به دور از هیجانات بوده است

کارشناس اقتصادی معتقد است: عملکرد بانک مرکزی در سال‌های اخیر خوب بوده و مجموعه حاکمیت نیز به استقلال آن احترام گذاشته است.

در ماه‌های اخیر، تنش‌های منطقه‌ای و به‌ویژه حملات نظامی متقابل میان ایران و اسرائیل، پرسش‌های جدی را درباره تاثیرات آن بر اقتصاد کشور مطرح کرده است. این رویدادها، هم در بُعد روانی و انتظارات جامعه و هم در ابعاد واقعی اقتصاد، می‌توانند پیامدهای گوناگونی داشته باشند. برای بررسی دقیق‌تر این موضوع و واکاوی ابعاد پنهان آن، گفت‌وگویی با محمدرضا اکبری جور، کارشناس اقتصادی و مدرس دانشگاه صورت گرفته است. این گفت‌وگو به تحلیل دیدگاه‌های وی در مورد چگونگی شکل‌گیری اثرات روانی، نقش حافظه تاریخی مردم، لزوم عقلانیت حاکمیت و اهمیت استقلال بانک مرکزی در مدیریت بحران‌های اقتصادی می‌پردازد. اکبری‌جور با تاکید بر اینکه "تاثیرات روانی زودتر از اثرات واقعی خود را نشان می‌دهند"، معتقد است که مدیریت صحیح انتظارات و اقدامات مدبرانه می‌تواند ضربه‌های احتمالی را خنثی کرده و ثبات اقتصادی را حفظ کند. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را بخوانید.

با توجه به حملات اخیر رژیم صهیونیستی به ایران، این رویدادها چه تاثیرات روانی بر اقتصاد داشته و اثرات واقعی آنها چه بوده است؟

در ابتدا، اثرات روانی خود را نشان می‌دهند. این نکته نیازمند توضیح است، چرا که ممکن است برخی گمان کنند که ما منکر تاثیرات می‌شویم، در حالی که چنین نیست، بلکه جنس این تاثیر، روانی است. این اثر چگونه عمل می‌کند؟ حوادث پیرامون ما، درگیری‌ها و مسائلی که در دوره‌های گذشته تجربه کرده‌ایم، تجاربی در ذهن ما شکل می‌دهند. برای مثال، زمانی که فلان اتفاق رخ داد، چنین پیامدهایی در اقتصاد به وجود آمد، یا کالایی کمیاب شد و یا برعکس، دولت یا بانک مرکزی با تمهیدات خود مشکل را حل کرد و جای نگرانی نیست. به اینها "اثرات انتظارات" می‌گویند، یعنی مجموعه‌ای از تجربیات که در وقایع بعدی، به شکل انتظارات بروز می‌کنند. در ماجرای جنگ ۱۲ روزه، با وجود شوک اولیه ناشی از حمله رژیم صهیونیستی به ایران، کشور به سرعت خود را بازیافت و با اقدامات از پیش اندیشیده شده، مدیریت خوبی صورت گرفت. مثلاً تامین بنزین مورد نیاز برای سفرهای آن ایام یا مایحتاج غذایی مردم در شهرهای شمالی و حتی آمادگی وزارت نیرو برای جلوگیری از قطعی برق در صورت اصابت به نیروگاه‌ها، همگی نشان از تدبیر داشتند. این تدابیر آرامش را بازگرداند و باعث شد با وجود شوکی بزرگ از منظر نظامی، اقتصاد تاثیر منفی نپذیرد. همکاری مردم نیز نقش بسزایی داشت. من خود در شهرهای شمالی شاهد همبستگی و ناراحتی مردم از اتفاقات رخ داده برای هموطنانشان بودم. این همدلی و مدیریت صحیح باعث شد آن موج و شوکی که قصد داشت ضربه مهلکی به نظام وارد کند، خنثی شود.

پرهیز مردم از رفتارهای هیجانی نقش مهمی در برقراری آرامش اقتصادی ایفا کرد. حفظ این روحیه تا چه اندازه ضروری و تاثیرگذار است و در صورت تکرار چنین حوادثی، چه کمکی به خنثی کردن پیامدها خواهد کرد؟

این موضوع را باید از دو منظر بررسی کرد: مردم و حاکمان (شامل دولت و بخش‌های دیگر حاکمیت). مردم بر اساس تجربیات سال‌های اخیر، مانند جنگ روسیه و اوکراین و با توجه به حافظه تاریخی خود که همواره در معرض تهاجم بوده، عملکردی بسیار منطقی و قابل تقدیر از خود نشان دادند. ما همه ساکنان این کشتی هستیم و نمی‌توانیم در زمان بروز مشکل، کشور را ترک کنیم. مردم تبعات جنگ‌ها را به خوبی مشاهده کرده‌اند و رفتاری منطقی و به دور از هیجان از خود نشان دادند که بسیار عالی بود.

اما نکته مهمی که گاهی مغفول می‌ماند، صحبت با حاکمان است. این سرمایه اجتماعی، مانند هر سرمایه دیگری، محدود است. اگر مردم شاهد رفتار، تصمیمات یا حرکت‌های نادرست از سوی مسئولان باشند، این سرمایه اجتماعی رو به کاهش می‌گذارد. حضور برخی در سیستم‌ها و تصمیم‌گیری‌های هیجانی آنها می‌تواند سرمایه‌های اجتماعی را از بین ببرد. عقلانیت حاکمیت، شرط اساسی برای حفظ و مدیریت این سرمایه اجتماعی و تبدیل آن به حرکت‌های عظیم مردمی است. بنابراین، از حاکمیت درخواست می‌کنم که رفتاری عقلانی از خود نشان دهد و دچار هیجانات و شعارزدگی نشود. ملت‌های بزرگ در پیچ‌های تاریخی، با عقلانیت خود را حفظ کرده و شکوفا شده‌اند. انتظار ما این است که عقلانیت، رفتار منطقی و یگانگی کلیت نظام حفظ شود تا بتوانیم از این دوران سخت عبور کنیم. هرگونه سوءاستفاده مالی یا اقتصادی، از دست دادن منابع و عدم کارایی در سیستم‌ها، سرمایه اجتماعی را نابود خواهد کرد.

در طول جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، تامین کالاهای ضروری و مدیریت بازار ارز با موفقیت انجام شد. چگونه می‌توان این ثبات را ادامه داد و تا چه حد بر اتحاد و روحیه مردم تاثیرگذار است؟

آن عقلانیتی که پیش‌تر به آن اشاره کردم، در استقلال بانک مرکزی متبلور می‌شود. باید بانک مرکزی را به عنوان یک نهاد کاملاً تخصصی که اقتصاددانان باید بدنه اصلی آن را تشکیل دهند، به رسمیت بشناسیم، به تصمیمات آن احترام بگذاریم و با آنها همراه شویم. اقتدار بانک مرکزی باید کاملاً حفظ شود تا بتواند محکم بایستد و اجازه ندهد منابع محدود ارزی ما صرف امور غیرضروری یا مورد سوءاستفاده قرار گیرد. حتی برای یک واحد ارز نیز بانک مرکزی باید بجنگد و به آسانی اجازه هدررفت آن را ندهد. اقدامات اخیر بانک مرکزی منطقی بوده است. اینکه چرا قیمت ارز افزایش یافته، دلایل دیگری دارد، اما مدیریت صحیح منابع موجود، وضعیت را بسیار بهتر می‌کند. احترام به استقلال بانک مرکزی یکی از مصادیق عقلانیت است. بانک مرکزی نباید اجازه سوءاستفاده از ارزها را بدهد. تخصیص ارز برای کالاهای اساسی که سالانه حدود ۶۰ میلیارد دلار هزینه دارد، باید در اولویت باشد و هر تخصیص ارزی باید کاملاً توجیه اقتصادی داشته باشد. در مقطعی، فردی با مسئولیت سیاسی، اجازه داد هر کس هر چقدر ارز می‌خواهد، ببرد که این امر به هجوم و سوءاستفاده منجر شد. ۱۸ میلیارد دلار منابع ارزی کشور از بین رفت، که می‌توانست ۶ ماه کالاهای اساسی کشور را تامین کند، اما به حساب‌های خارج از کشور منتقل شد و دود آن به چشم مردم رفت. وقتی قیمت ارز خارجی افزایش می‌یابد، به قول یکی از اساتید، شما دارید نان را از سفره کودک مناطق محروم برمی‌دارید، ممکن است ما مستقیماً متوجه نشویم، اما فرد فقیرتر و دچار سوءتغذیه می‌شود.

در شرایط تحریم، تحت فشار قرار می‌گیریم و این طبیعی است. اما با مدیریت صحیح، این فشار قابل تحمل می‌شود و همراهی مردم نیز همواره وجود داشته است. باید بدون تعارف، اولویت‌های اساسی را طبقه‌بندی کرده، بازنگری کنیم و ارز را فقط برای این امور تخصیص دهیم و کوچک‌ترین سوءاستفاده‌ای را نپذیریم. اگر کارخانه‌دار بزرگی تخلف اقتصادی کرده باشد، باید با او برخورد شود، همانطور که با مجرم عادی برخورد می‌شود. بانک مرکزی باید در تخصیص و پیگیری ورود کالا نقش بسیار مهمی ایفا کند.

در حال حاضر، بانک مرکزی سیاست بینابینی، یعنی ترکیبی از سیاست‌های انقباضی و انبساطی را در پیش گرفته تا رکود ایجاد نشود. انتقاداتی درباره عدم کنترل نقدینگی و عدم حرکت به سمت سیاست‌های انبساطی مطرح می‌شود. این انتقادات را تا چه حد منطقی می‌دانید؟

به نظر من این انتقادات منطقی نیستند. کسانی که این سخنان را بیان می‌کنند، اغلب سیاستمدارانی هستند که با الفبای اقتصاد آشنایی ندارند. یکی از مشکلات جدی کشور، دخالت سیاستمدارانی است که حتی اصول اولیه اقتصاد را نمی‌دانند، اما اظهارنظرهای سیاسی می‌کنند. هدف ما باید حفظ تعادل کلیت اقتصاد کشور باشد. می‌توان سیاست‌هایی را اعمال کرد که منجر به بیکاری و رکود شدید شود، یا سیاست‌هایی که ظاهراً همه کار می‌کنند، اما هیچ‌کس سیر نمی‌شود. مثلاً با استقراض دولت از بانک مرکزی، پول در جامعه پخش می‌شود، اما قدرت خرید کالا وجود ندارد. چرا؟ چون اقتصاد نمی‌تواند متناسب با این حجم پول، کالا تولید کند و این امر به تورم لجام‌گسیخته می‌انجامد. من این انتقادات را منطقی نمی‌دانم و صراحتاً اعلام می‌کنم که در سال‌های اخیر، بانک مرکزی عملکرد خوبی داشته و مجموعه حاکمیت نیز به استقلال آن احترام گذاشته است. تغییرات در سازماندهی بانک مرکزی حدود یک سال و نیم پیش، استقلال آن را تقویت کرد که اقدام مثبتی بود. عملکرد بانک مرکزی به دور از هیجانات بوده است. هر تصمیمی تبعاتی دارد، اما باید بررسی کنیم که آیا این تبعات در حداقل ممکن هستند یا خیر. مشکل بزرگ ما این است که برخی سیاستمداران ما از اقتصاد درک درستی ندارند و هیچ ایده‌ای از هزینه فرصت یا هزینه‌هایی که اظهاراتشان برای جامعه ایجاد می‌کند، ندارند. نباید به این انتقادات توجه کرد و بانک مرکزی باید به کار خود ادامه دهد.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha